هر که دارد هوس یه کاسه آش ...!!

پنج شنبه 86 اردیبهشت 20 ساعت 2:10 صبح

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو علی بکل شی قدیر
تا حالا یه دیگ آش روی اجاق دیدی؟ اگه ندیدی برات میگم.میدونی قصه زندگی ما گاهی وقتا مثل یه دیگ آش روی اجاق میمونه!!شاید خنده دار باشه،اما درست مثل یه دیگ آش که گاهی وقتا همه چیزش دست صاحب خونه است،زندگی ماهم همه چیزش دست خودمونه.یعنی نخود و لوبیای آش زندگی دست خودمونه میتونیم اضافه کنیم،میتونیم بی خیالش بشیم.حالا اگه یه نگاه به فقیر بیچاره های دورو برمون بکنیم و یه کمک هر چند کوچیک بهشون بکنیم،یا نه!اگه بدبختی و زمین خوردن کسی رو دیدیم و به جای خنده بلندش کردیم،یا نه!اگه تونستیم برا یه بچه یتیم سایبون بشیم،اون موقع شاید یه کمی نخود و لوبیاش برکت کنه و آش زندگیمون خوشمزه تر بشه.
میدونی گاهی وقتا حواسمون نیست و توی اجاق هی هیزم میذاریم،یهو آتیش زیاد میشه و شاید ته دیگ بسوزه،حالا اگه مال حروم خوردیم و اشک یتیم درآوردیم،اگه دل شکستن و دروغ و غیبت برامون یه عمل مستحبیه و چشمامون خدای نکرده هر جائیه و غیره و غیره، باید بدونیم که ته دیگ آش زندگیمون داره میسوزه و اون موقع دیگه کاریش نمیتونیم بکنیم چون درسته که فقط ته گرفته اما همه آش زندگیمون بوی سوختگی میگیره!!!
راستی مزه آش زندگی هم دست خودمونه میتونیم به کام خودمون تلخ یا شیرینش کنیم درست مثل یه کاسه آش که موقع خوردن با دست خودمون شور یا شیرینش میکنیم.
گاهی وقتا شاید کاسه ای از اون آشو دور بریزی مثل یه چیزی که فکر میکنی تو زندگیت ارزشی نداره و شایدم کلاس زندگیتو پائین میاره!!غافل از اینکه همون کاسه آش که برا تو بی ارزشه واسه یه نفر زندگی میشه!؟
میدونی میخوام چی بگم؟میخوام بگم گاهی وقتا یه کاسه آش یا یه کاسه حلیم یا هر چیز دیگه ای برا من و تو شاید ارزش که نداره هیچ خنده دار هم میشه!اما اگه یه ذره،فقط یه ذره خوب دورو برمونو نگاه کنیم میبینیم همون کاسه حلیم یا آش برا بعضیا زندگیه،یعنی چی؟؟یعنی اگه توی یه سفر مثل از بلاگ تا پلاک خدا یه لطفی کرد و اول صبح به زائرای شهدا یه دیگ حلیم نذری بخشید اون موقع این حلیم خیلی میچسبه،اما...
خوب که گوش کنی از تو اتوبوسها یه صداهائی میاد که:«من اصلا حلیم دوست ندارم،یکی میگه اح بوی سوختگی میده،اون یکی میگه چرا شکر نیست و بعضیا هم که اصلا به پستشون همچین چیزائی نمیخوره بدون اینکه کسی بفهمه آروم شیشه رو میکشن کنارو شالاپ...»البته ناگفته نمونه که خیلی ندیده های بی سرو پائی مثل منو برخی رفقا تا ته قضیه خوردنو یه الهی شکر جانانه هم نثار کردن!!
میخوام بگم اونی که دیگ زندگیش پر از رنگ و لعاب و غذاهای جورواجوره شاید این یه کاسه حلیم براش بی ارزش باشه و اونو دور بریزه،یا شاید با اینکه دلش واسه یه کاسه حلیم لک زده اما به قول خودش برا اینکه بی کلاس بازی در نیاره آروم کاسه حلیمو کنار میزنه و میگه ترجیح میدم صبحونه عسل و آب پرتقال بخورم!!! یا شاید بعضیا هم توی اون گیرو دار یه سنجاقک زبون بسته رو اول صبح شیرجه بدن تو کاسه حلیم ....
اما همه ما توی اون خنده بازار اگه یه نگاه به سمت راستمون میکردیمو به جای عکس گرفتن از حلیمهای ریخته شده کف اتوبوس از بیرون اتوبوس عکس میگرفتیم حتما یه بنده خدائی رو میدیدیم که از همون کاسه هائی که تو دست منو تو بود، یکی تو دستاش بود، اما میدونی فرق منه بلاگر اینترنتی به قول خودمون پیشرفته با اون بنده خدای ساده بازم به قول خودمون فقیر چی بود؟؟؟اینو تو باید بگی؟؟؟
کاسه حلیمی که برا منو تو زیاد مهم نبود و شده بود سوژه خنده و عکس برا وبلاگمون،اون روز صبح رزق و روزی یه نفر شده بود و براش شده بود زندگی!!
نمیدونم دیدیش یا نه؟یا اصلا تو زندگیت همچین صحنه هائی رو دیدی یا نه؟با یه عشق خاص حلیمو خورد حتی ته کاسه اش هم با انگشت پاک کرد.آره شاید منو تو تا اون موقع حدیث بیستم نهج الفصاحه رو از پیامبر(ص) نشنیده بودیم که فرمودند:فقرا و ناتوانان جامعه را نزد من بیاورید که شما به برکت آنان روزی میخورید و یاری خواهید شد.شاید هیچ کی توی اون لحظه فکر نکرد که اگه اول صبح توی یه سفر خسته و کوفته به من یه کاسه حلیم داغ و خوشمزه دادن شاید به برکت وجود همون کسیه که الان کنار اتوبوس با اون سرو وضع داره با دست حلیم میخوره.بیا به هم قول بدیم که از این به بعد بیشتر حواسمون به دیگ آش زندگیمون باشه نکنه خدای نکرده ته بگیره و بسوزه!! راستی اینهمه از آش حرف زدم اگه هوس آش کردی یه تک پا فردا بیا خونمون تا با دستپخت خودم که نه!چون میترسم انگشتاتم بخوری اما با دستپخت مادرم که حرف نداره یه کاسه آش دور هم باشیم!!اگه هم نشد بیای آدرس وبلاگتو بده خودم یه کاسه برات میفرستم!! همین!!برا مسافر دعا کن!!


نوشته شده توسط : مسافر

نظرات دیگران [ نظر]